تو رفته ای از کوچه دلم
من هرغروب گریان
لبخندهایم را شعر می کنم
حرمان درد غریبی ست
درد مشترک ما نبودن است
پاییز آمده
انارها افتاده اند
برگها ریخته اند
من سراپا
هنوز هرعصر
تو را نفس می کشم
محال است بی تو
این شمع افسرده را
آتشی به خاکستر
تبدیل کند…
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها