و من رها در این دریای پر تلاطمم
تو با خود می بری به کشتی همه را
غیر از من
غیراز منی
کهکنعانِ بیسرزمینم
سرگردان در بادهای بیپاسخ
که از دینِ چشمهایت برگشتهام
بی اینکهآئینِ دیگریبرگزینم
و اینک تنها جرمم:
شبنم بودن در کویرِ فراموشیِ توست
و عشق ورزیدنرا
بیقید؛ مرزهای خیس اشک آموختم
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها