مهربانانه درمن تکثیر می شوی

وتمامیت احساست را

به آونگ نگاهی در من می‌ریزی

نبض هایت شریان هستی می شوند

 مغز من پر می شود

از بوی مهربانی همیشگی ات

وعطر دارچینِ

 دل انگیز ِ

 چایی ِ

عصرانه ی

  هر روز

تو را پلک می زنم دوباره

و نفسهایت

بانگ گلهای وحشی را زمزمه می کنند

و چقدر آغوش گشوده ای

به روی سطرهای متمرکز ِ کتاب

 واز نردبان واژه ها

 چه شکیبا بالا می روی

تا روز مرا دل انگیز تر کنی

وقتی فاصله ی بین ما

دو انگشت بیشتر نیست

بی تکلف چشمانم، لبخندِ تو را می بلعد

ودراحاطه ی بازوانت بدجور

سر ریز می شود سکانس های شعرم

تو درمن می رویی

واین اتفاق کمی نیست

 و چقدر زیباست !

#علیرضا_ناظمی

2

برچسب گذاری شده در: