با تو شاعرانه سخن می گویم
بانو
با واژه هایی درقالب جملات
وقتی شب
خاموش فریاد می زند
درنفس ِ هروله ها
شعرهایم دوست داشتنت را
من به زبانی ورای فهم ستارهها
باتو سخن خواهم گفت
در دست نوشته هایی زودهنگام
که زلال، جاریمیشوند در بطناحساس
اینگونه است که رختِ جولان
به تن می کنندپرندگان
بال گشوده
وبر هر درخت
نام تو را به شاخساران زیبای بهار
به آواز میخوانند
من درعجبم
که این هیاهو
کتمان عشق است
یا
همه ایستاده اند
به تماشا
رسوایی مرا
وتو را
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها