روانه می شوم

شبیه اشکهای کودکان کار

شبیه دسته های چلچله شبیه گله های سار

شبی شبیه شیهه ی پرنده ای

کنار مرغزار

شبیه لاله ی خزیده ای به کنج

عزلتی به باغ و لاله زار

شبیه جیغ برف ها کنار گل

شبیه آه های خستگان روی پل

شبیه آتشی کنار دود

شبیه ماهتاب درگذر زبیکرانه های رود

روانه می شوم

شبی شبیه ماجرای دختری که هست

درمسیر چشمهاش زندگی

شبیه او که هیچ ؛ نکرده

 در زمانه جز دوندگی

  شبی روانه می شوم

به کوچه های مملو از عبور تو

#علیرضا_ناظمی

2

برچسب گذاری شده در: