کنج دنج آرامش من

جایی ست که پنجره با رکابی حوصله

همواره نغمه ی شادی دارد

چراغ مطالعه روشن است

وشمع ها درتضاد با تکنولوژی

گارد گرفته اند بی هوا

موسیقی ملایم گل ها

در هوا پیچانده عطر محبت را

آزادی از غمزه ی اتاق بیرون زده

چپ چپ درپاگرد حوصله قدم می زند

من با چشمهایت به وفاق رسیده ایم

خیالت تخت نمی نشینیم از پا

به اندازه ی کافی اشک دردسترس هست

وتنهایی را

خلاصه می کنیم در دوراهی بعدی زندگی

بگذار نفس بکشد ملت عشق

در رستگاری جول اوستین

وقتی درتنگای زمانه

نگاه های شرمناک ما می دود سمت آینه

وتو جلوس کرده بر صندلی

ماه را نقاشی می کنی درپسا پرده ذهن

ولبریز حظ می کنی چکاوکانه نشاط را

در صبحی که چنگ می اندازد در

رسن محبت تو

 به چشمداشت

رهن آن قلب عاشق…

#علیرضا_ناظمی

2

برچسب گذاری شده در: