پاییز نیامده قصد رفتن دارد

در حیرانی برگ ها

وبهت ناباورانه ی درختان

و رد پای تو

  که تا یک قدمی من آمده ای

آمده ای تا از پناه نیمکت بلندم کنی

دوباره پا بگیرد دلواپسی هایم

دوباره بجوشد شعر

از دل کیف دستی من

که سالهاست آشفته حالی تو را

با من همراه است

از بس تو آن را دوست داشتی

شبیه من…

#علیرضا_ناظمی

1

برچسب گذاری شده در: