خیلی بهم ریخته بودم
شبیه چنارها های کنار خیابان
که به تن شان رمقی نمانده است
یادت آمد
ودر دل وجان
تسلای خاطر شد
بوی فنجان قهوه ی تازه تو
اول صبح
سلام های بی مانندت به وقت همدلی
برای مخاطب خاصی که من بودم
ودستهایت که ضرباهنگ موسیقی
هر بامدادم می شدند
وقتی
چک
چک
چک
چک
آنها را روی صفحه گوشی
به رقص در می آوردی
وهنوز درمن جریان دارد عشق
وهنوز درمن جریان دارد زندگی
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها