در تنگنای روزگار
در تنگنای حادثه
دستی از آستین برآر
به تکانش غباری
از شانه ای
لبخندهای تو
حُسن ختام یک فاجعه است
بگذار همین چند ثانیه ی ملیح
آن گُر گرفته غنچه
برقی باشد که در تن انار
رعد می اندازد
تا در سان یاقوتی دانه ها
چشم اندازی باشد
لبریز از احساس عمیق
یک عاشقانه دلخواه…
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها