خاتون من
خاتون هزار آینه ی نگاه من
خاتون لحظه لحظه ی خاطراتم
طلوع کن از مشرق محض واژه ها
استوار بایست
مرا تماشا کن
نور بخشش
بخند و مسحورم کن
به خط شعری
خاتون من؛
خاتون هزاره های تکاپو و عشق
خاتون افسونگری ها و محبت
بشکن مُهر سکوت را
حصار یخ زده ی زمستان را
بابونه بیاور و قهوه ی تلخِ تنهایی
ماه شو
وشب را با نور،نقره باران کن
خاتون من
خاتون هزار راهِ امید
خاتون بیکرانه های سخاوت
راوی چشمان باران خورده پنجره
بر من ببار لطفت را
تا سرشار شوم از ترنم مهرت
به گاه خستگی،برای همدلی
خاتون نیلی پوش شبهای شعرم
بیا بهار باش و ریشه ی این زمستان را
از خاطره ها ببر
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها