چگونه از تو ننویسم

دراین هوای برفی

حالا که گنجشکِ سرما زده

بر دیوار مشترک مان عز و لابه می کند

ومن به هوا خواهی از تو

به سرپوشی گرم وهوایی عالی

وفنجانی شعر دعوتش کرده ام

بگذار بنوشد جرعه ای دلتنگی

در هوای بیقراری هایت

آب را شانه بزند

دقایق را وصله کند به زمان

بگذار پنجه بر پلک گلدان بگذارد

شمعدانی ها را بو کند

بگذار بداند چقدر من در تنهایی

تصویرهای زنی را نقاشي کرده ام

بگذار ببیند آینه هیچ منظره ای را

جز خیال دلبرانه ی تو نشان نمی دهد

شاید دلت به رحم آمد

فردا گنجشک در ناگهان یک رخداد

پر می کشد

من می مانم وتو

واندوهی انبوه

که ماههاست درسینه من

جا خوش کرده است

کولی وار…

#علیرضا_ناظمی

6

برچسب گذاری شده در: