چه می داند

درد

راز‌ ستاره‌ی‌ صبح را

وقتی بالا می رود

ازشقیقه‌ی سکوتش

پلان نابرابری تصاویری مبهم

چه می‌فهمد

شب

از تجسم عاشقانه های مدامِ مردی

سربه شعرفرو برده

وخفته درخیال آهوان خیالات

چه می داند

صبح

از حس عمیق عبور نور

از پشت پنجره ‌ی رؤیا

وقتی سپیده چشم باز می‌کند

درخوابهای گنجشکان مست

وچه می داند

روز

از انحنای بیقرار فاصله‌ها

وقتی واژه ها مستانه‌

دلبیقرار از مرز دلتنگی

رد می‌شوند مشتاق

به امید ثانیه ای تردد

درکالبد شعر

#علیرضا_ناظمی

1

برچسب گذاری شده در: