گاهی
بیدادگری به نگاهی
وگاه
بهاستغاثه ای از مهر
همراه
مانده ام درپیچ وخم کتابهایی ژولیده
شعرها راچگونه پَرِپران ِپرواز میدهی
در تکاپوی شاعرانههایی
که بوی جنون می دهد
در فرصتعمیق دل تنگی
چه کنم که شولای غم
از خیام خوانی بی اعتنای ماه بافته شده
و رویش این آه های تکراری
دهاندره رنجهای شبهای بی توست
کاش
غم
فرو میریخت
از چهره ی تو
تا در دگر دیسی واژه ها
کاجی که ریشه در جان من دارد
سرک می کشید کوچه را
عکسی از لبخند بر لب
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها