التماس چشمهایم
مشایعت دستهایت
و آمدنت بیواسطه
سیام اردیبهشت…
آنگاه که:
“خنکای عاطفه” در “سرشت محبت” گره خورد
پنجرهها روشنایی را پیشکشِ نگاهِ باد کردند
و باران
واژههای آشنایی را میشست
تو ” از بسترِ آرامش” آمدهبودی
تا همنشینِ دلتنگیهای تنهایی هایم باشی
شبی در سورِ مهتاب:
شبیهِ رویایی شیرین…
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها