غزه را صدا می‌زنم،

و پاسخم را از شکاف دیوارهای فروریخته می‌شنوم؛

پاسخم را از خانه‌های خالی بی‌سکنه می‌شنوم؛

پاسخم را از لابلای برگه‌های شناسنامه‌هایی که صاحبانشان زیر آوار مانده‌اند،می‌شنوم

غزه را صدا می‌زنم،

و هر ذره خاکش،نام یک شهید را زمزمه می‌کند:

شهیدی که قامتش،ستون خیمه‌ای است برای فردایی که خواهد آمد

و هر بمبی که فرود می‌آید، فقط خاک را می‌سوزاند؛

اما ریشه‌های زیتون،عمیق‌تر در جان این زمین فرو می‌رود

مقاومت،نه یک شعار، بلکه نفس کشیدنی است در هوایی که با بوی باروت آغشته است

پا بر جا بودن است،وقتی همه نقشه‌ها برای نابودی ات کشیده شده است

این است معنی اسارت؟!

این است معنی زندان؟!

وقتی که زندانی،دیوارهای زندان را فرسوده‌تر می‌کند از صدای آزادی‌خواهی خود

و فردا…

فردا از همین خاکسترهای کنونی می‌روید

فردا،پیروزی، آغاز زندگی دوباره در سایه‌ی،

نخل‌های استوار این سرزمین است

غزه هرگز نمی‌میرد

غزه، تنها یک نام روی نقشه نیست؛

غزه،قلب تپنده آرمانی است که خاک، خون

و افتخار را با هم عجین کرده است

و این قصه،پایانی ندارد،

 مگر با شکست آن “منهوس” ازلی

#علیرضا_ناظمی

1

برچسب گذاری شده در: