با آغوش باز به استقبال من آمد

مرا بغل کرد

 شبی از نیمه گذشته

 در فصل شروع برگ ریزان

 من را ؛ با حجمی از

 عمیق یک دلتنگی

به مهر پذیرفت

وپاسخ سلام مرا

با بوسه داد

بدون اینکه بپرسد

چند شنبه است

ساعت چند است

حتی نپرسید تا الان

کجا بودم و چرا

اینقدر خسته ام

تنها به من لبخند زد

وشنلی گرم روی دوشم انداخت

#علیرضا_ناظمی

 

8

برچسب گذاری شده در: