و تو چقدر به موقع آمدی

نسیم، عطر حضور تو را

در برگهای باغ تکاند

بارانِ شبنم

بر گلدانِ خاطراتمان چکید

پرنده‌ها ؛ بی هیچ نوایی

بال گشودند

 به دامنِ آبی روز

خورشید

پلکهای خواب‌آلود پنجره را

با نوکِ نور بوسید

بیا…

حالا باغ

چشمانش را در آبِ حوض می تابد

و پرنده های مسافر

همچنان ایستاده‌اند

تا اشعارِ سبزِ شان را

بر شاخه‌های بیداری بخوانند

چه غریبانه زیباست

وقتی با تو

حتی سفر نیز وطن می‌شود

#علیرضا_ناظمی

 

1

برچسب گذاری شده در: