کتاب می خوانم

بوی عطرسیب می پیچد

پنجره ای به پهنای افق

به سمت نور باز می شود

دلم کبوتر می خواهد

تبسم کودکی

و نسیم خنکی درهوای تو

مرا از جنگل مخوف درد

به یاریگاه واژه ها

دستگیر باشید

که چشمهایم شور بگیرد

از بارانی که به پنجره می خورد

کفشهای تا به تا

مقصد نابلد

ومن که راه گم کرده ای

بیش نیستم

در مسیر شکوفه های

بارانی چشمهای تو

#علیرضا_ناظمی

1

برچسب گذاری شده در: