مرابه تحسین وامی دارد

رفتارهای جذاب تو

وقتی حتی سایه ها بی اعتنا ترکم می کنند

وآخر عاقبت کارکردن درسرما

پشیزی دستمزد می شود

با لقمه نانی

ومی گویند:

شعر آب ونان نمی شود

من مصمم تر از همیشه می نویسم

چون

حوالی چشمهای تو چکامه نوشتن سخت است

بیشمار واژه هایی قربانی عشق شدند

ومن شهیدی دیگرم

در صورتی دیگر

مردی که پلک نمی زند درشب

وهیجان شنیدن صدای ساز تو

از چشمهایش خواب را ربوده است

آستین همتی بالا بزن

ومثل گذشته

از نردبان چشمهایم بالا بیا

دور کن از پوست شهر

دسیسه های زیادی را که

مرا از تو جدا می خواهند

بگذار پایان قصه ی ما

لطافت شاعرانه ی سپیدی باشد

لبریز آهنگ زندگی…

#علیرضا_ناظمی

3

برچسب گذاری شده در: