قفسی دلگیر است بی تو برایم این شهر صبحگاهان چون پرنده ی دربند ظهرگاهان چون آفتاب…
ممنوع بودی برایم مانند همه ی چیزهای خوب دیگر شبیه قند شبیه عطر شبیه حلقه ی طلا…
می آیم از دل ستاره ها سربه زیر با قامتی افراشته و کوله باری از ستاره به…
صدای تو تنها یادگاری من در برهوت نداشتن توست من آنرا با تمام عاشقانه های دنیا عوض …
به ساحت زمین چنگ می زنیم آنگونه که رگبار هیچ دردی در فصل اغمای اشک ولبخند سو…
سلوکی عاشقانه در بازتاب فوران فواره ها همراه، وفور سایه سار درختان شانه به شانه محو تماشای…
تکثیر می شوی درمن همچون باد همچون آواز همچون شعر همچون نَفَس ومن سرآسیمه از اینهمه…
درپناه امنیت دستان تو آرامش می گیرد وجودم فارغ از همه ی دغدغه های دیروز وکسالت های…
چقدر احساس تنهایی میان اینهمه واژه اینهمه شعر سخت است …! #علیرضا_ناظمی 1
بر تار وپود هستی نقش تو جاودانه خواهد ماند مابین لچک ترنج های حوالی قیطران مهر آشفته…