چشمهایت زلال جاری احساس نگاهت دریا دریا مهر لبخندت بیکرانه اشتیاق براستی تو ترجمان واژه های صداقتی…
آرامتر … به قافله ی دل سری بزن کین درد بی امان فراق تو توأمان از من…
دیوانه وار روسریت راکنار می زنم خط به خط به شعرهای سپیدی می رسم که درحافظه تاریخی…
مشاعره چشم های تو با ماه در التهاب شروع فصلِ عمیقی از غبطه های من رقم می…
کوچه را به شوق آمدنت آذین بسته ام درهرگوشه شاخه های گل به گردش چشمانت به گلدان…
فرصت هایی به تماشا موج مواج شبهای دریاکنارت تپش آشفته قلب هایمان چکامه های یاد تو هوس…
شبیه بید مجنونم سرافکنده به رهوار آغوش گشوده به کوچه تا خانه زاد سایه ها باشم در…
شورانگیرند عاشقانه هایت من به این غمزه ی بدیع واژه ها در ساحت بکر تصاویر ناب نگاهی…
سالهاست جامانده اند در کودکی ات کفشهای کوچک تو مقصد دور است گام های بلند بردار کفشهای…
یادت باشد خزان را تو بهانه بودی لبخند زدی شاخه ها لرزیدند و از دهان باد بوسه…