داشتنت احساس خوب شادی ست حالا که دستهایت را زیر سَرم دارم ودوست داشتنت خصوصی ترین تصمیم…
به زبان مادری برایم حرف بزن شعربخوان ازیاکریم ها وصدای لبخندت را روانه کن سمت سلام چشمان…
می باری درمن شبیه بارانهای بهمن تند ونرم ، تاابد من با چتری ازمهربیکران می ایستم به…
سهشنبه ها برای من حال وهوای دیگری دارند وقتی واژه ها دیوانه از ته حلق ادا میشوند…
شعرهایم بوی تورا می دهند قسمت من از اردیبهشت چرخ وفلک شهربازی شد گَردان شبیه ماه رقصان…
این روزها بلای جان من خنده های توست با یاد تماشای موهای تو در چرخش خندان خورشید…
خورشید که طلوع کند در هوای بی دلی ایام خواهم آمد از کوچ کوچه به کلبه تو…
دیشب تنها بودم… ازوقتی توباشب بخیر مرابدرقه کردی ومن به خواب نه! به رختخواب رفتم فانوسی دردست…
من تو را می فهمم آنچنان که دریا ؛ ماهی ها را آسمان ؛ ستاره ها را…
دلم که می گیرد قرارم را می گذارم برای گریهی روی شانه هایت به یاد آن دم…