شعرها حرف می زنند

این را مادرم می گفت

ودر دهانم واژه می گذاشت

تا به حرف بیایم

وزبان باز کنم

درآخر دفتری خرید

که با مدادم ست بود

هر دو خط های سیاهی روی تنشان داشتند

تا من بفهمم

وسط اینهمه سفیدی رگه هایی از تاریکی هست

مادرم راه را نشانم داد

بجای عروسک برایم کتاب خرید

من میان حجم انبوهي از کلمات می رقصیدم

وثواب زیادی پای مادرم نوشته می شد

بجای توپ بازی یادم داد عشق بورزم

وهمیشه می گفت:

“مرد ِ عاشق ؛ زن را عاشق می کند “

این را سالها نفهمیدم

تا خیلی بعد ترها

عاشق شدم وفهمیدم

چقدر مادرم درست گفته بود

“مردِ عاشق ؛ زن را عاشق می کند”

#علیرضا_ناظمی

1

برچسب گذاری شده در: