دستهای تو
بوی مهر می داد
وچقدر کبوترانه
بال گشودیم
با آرامش خیالی
لبریز چکامه های شور
تا لختی بیاساییم
در آن آشیان مُحبّت
وحالا سالهاست
از سفر باز می گردیم
هر بار غوغا کنان
همنوای جار جاشوها
تا درنگی داشته باشیم
در هوای
دامن دریایی تو
پا در ساحل مهربانی ات کشیده
به دمی ، درنگی ونوشیدن حَظّی
از خنکای شرابی موهایت …
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها