ما خانه ای اجدادی داریم

ونسلی هستیم روبه فراموشی رفته

گرچه هنوز بوی دود چراغ موشی

در ذهنمان متبلور است

ودرذهن هزار راز مگو داریم

وهزار درد ِ خفته درگلو

پارسال از غربت می نالیدیم

امسال از عزلت

وتنهایی دارد شراب چهل ساله مان را

خراب می کند

معنی دلدادگی هرچه باشد

عذرآن را پای تقویم نگذاریم

چایی سرد همیشه بهانه خوبی ست

برای رد شدن

از یک شعر

به شعر دیگر

از یک عکس

به عکس دیگر

وچقدر سخت است که

دستهای من

به پلک های قشنگ تو نرسد

حالا که

به جسجویت دارم کتابخانه را

غسل تعمید می دهم

وباز میان کتاب ها

ردی از خاطرات تو

غریزه هایی جایزالخطا

وعنوان آن که مرا

دگرگون می کند

تا مناسبت بودنت را

فراموش نکنم در

“خوان پنجم خورشید “

#علیرضا_ناظمی

2

برچسب گذاری شده در: