در نیلگون بیکرانه ی نگاهت
غرقه می شوم
با التماسی همیشگی
وبغضی بلند
که صیقل می دهد جان را
انگشت به دهان
پهلو به پهلوی ِ
دهاندره های عصرهای جانسوزم
وقتی پرسه می زنی در من
و رشحه می افکنی درتن
ومی بری بیاراده از من
دل را
در هیاهوی شرجی بندر
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها