شعر دست مرا گرفت
“آمده بودم که بروم “
وهنوز
چشمهای تو را که بیاد می آورم
خواب قیلوله ام می پرد
در قلبم پروانه ها به صف می شوند
برلبانم عروج واژه ها خودنمایی می کند
تو
” آمده بودی که بمانی “
وچقدر آن تبسم آخرینت
پای شعرم را به گل نشاند
آمده بودم که بروم !
آمده بودی که بمانی!
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها