این روزها لبریز دردند نفس هایم
و گرد غم شیشه های عینکم را
تیره کرده است
بدجور در آشفته حالی ام
شبها برشانه های خانه
شبیه تابوتی راه می روم
تا صبح درهیاتی جدید
به زندگی برگردم
رنج های بی شمارم را
لبخندهای همیشگی ام رو نمی کند
رنگ رخساره …
رنگ رخساره …
آبرو برایم نگذاشته است
رسوایی درد کمی نیست…
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها