به قصد تماشا
در ساحلی که تو را
همیشه عصرها
به یادم می آورد
با دست هایی از مغاک تن
جدا افتاده
پشت می دهم به آن
نرده های سخت
تا مرا وارهد یاد تو
از رنج هایی سخت تر
اینجا درست در پرتگاه غمها
حواسم سمت خیال تو
پر می کشد
باور کن تنها دلخوشی من
غروبی است که مرا
به یاد چشمهای خونین تو می اندازد
و دریایی که مرا به وجود تو
پیوندی عمیق می دهد.
#علیرضا-ناظمی
نمایش دیدگاه ها