شب هم متبرک است به نامت

ودر اردوی چشمانت ماه خیمه زده

تا بارغمی از دوش زمان بردارد

حالا که در پیکره های زخمی

عشق وزندگی را رعبی ست دهشتناک

وافسردگی چیره شده است

  بر شاخساران چنارهای حوالی رود

آمده ای تهمینه ی عرصه های شور باشی

و دجال را از خاطره ی خاطرات محو کنی

با تو نشستن برنیمکت حوصله

چه دلنشین است وقتی

آرام ، آرامش را رامِ خویشتن می کنی

وبرای دفع ِخبط؛ خطبه دفاع می خوانی

به راستی در هر فرود با تو فرازی ست

وقتی شهاب وار عرصه ی ظلمت را

به انگیزه؛ بی درنگ معنا می بخشی

#علیرضا_ناظمی

1

برچسب گذاری شده در: