هر شب
لانه میگذارد
در چشمهای من
کبوترانهی مهرت
و من، آرام…
در احساس تردبالهایش
به خوابی عمیق فرو میروم
تا صبحگاه برمیخیزم
هق هقکنان،
اسیر دام نگاهت
و من،
دوباره
چون قطاری
که آرام
از کوهستان سرازیر میشود به جنگل،
میمیرم
و زنده میشوم
از بوی بوسهی چشمانت
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها



