برای بستن ESC را فشار دهید

0 14
2
علیرضا ناظمی

همراهت هستم… تا خورشیدِ پلک‌هایت دوان دوان هر صبح از گذرگاهِ ریشه‌ها بدمد در روز تا باور کنی؛ شگفتی جهان را از پنجره های رو به روشنی وبفهمی که این خاکِ نمناک هنوز  گرمایِ تخم‌مرغِ آفتاب ‌خورده را در سینه دارد بگستران در تنم این…

0 12
1
علیرضا ناظمی

پشت ابرِ نگاهت، دستم رو شده است… بگو؛  بر فراز کدام سجاده‌ی اشک چشمانِ بی‌واژه‌ام این‌گونه بی‌صدا فرود می‌آیند؟ پیشانی اشتیاقم را ببین چگونه بال می‌زند در هوایِ تسبیحِ معنا با قامتی از رکوعِ آتش و درختانی که وضوی باد را  بر پوستِ ثانیه‌ها می‌نویسند……

0 12
2
علیرضا ناظمی

به تو دلبسته‌ام… مثل سروی که سرود ممنوعه‌ی‌خیال درباغ شعرهایش ریشه دوانده و لبریز است چشمانش  از شرمِ حوا پیش از چیدنِ سیبِ معرفت درگلستان زندگی بیا! دستانم را بگیر مرا به حریمِ سکوت‌های عاشقانه‌ی سحرگاهی ببر جایی که بوی‌کهنه‌ی‌ملال از دامنِ زمانه می‌ریزد واژه…

0 13
2
علیرضا ناظمی

ماه می‌شوی… آرام، آرام  در سکوتِ واژه‌های سپیدِ من مثل هاله‌ای در حجاب و زاده می‌شوی ؛ چون جنینی از نور در رحمِ تاریکِ شب‌هایم هر شبانگاه که پناه می‌برم به دامنِ نقره‌اندود قامت پژواک خاکستری ات چشم در چشمِ تو حتی وقتی نمی‌بینمت… و…

0 11
1
علیرضا ناظمی

ساعت عاشقی از نو کوک شده است عقربه‌هایش هر ثانیه را به نام تو زخم می‌زنند… و من؛ در آغوشی از که از گذرگاه‌های تنم  ردپای تو را شسته‌اند… تنها سایه‌ات را مثل آخرین برگِ دعاهای پاییزی درحالی که پوست سینه‌ام  هنوز جای ناخن‌هایت را…

0 11
1
علیرضا ناظمی

چقدر نزدیکیم و چقدر دور… من به این شباهتِ مشترک در تنگنای زمانه‌ای افسرده‌حال که قاب پنجره‌هایش از فرط انجماد هر شب تنگ‌تر می‌شود سخت پیوندی دارم: عمیق لبریز از عطشی که بر جان می‌نشیند و تو را چه ساده می‌توان یافت در پیچ‌وخم هوس‌های…