اقیانوس وار
پای نشستن ندارم
با دریا دمسازم
وبه هرساحلی تن نمی دهد آغوشم
دنیای من بیکرانه است
خیلی
این را سالهاست می دانم
از شب یلداهای بسیاری که درخاطر دارم
می فهمم
چقدر طولانی ست
گذر عمرم از کوچه های بی بازگشت
فردا تو را در فضایی مشابه کافه های پایتخت
دور از هر تجویز اشتباه
ملاقات می کنم
دست تو را می گیرم وبا ترانه های مختلف
پیوند می دهم دلت را با خلاقیت مجرد عشق
حوصله کنم تو را تا فرسنگ ها دورتر می برم
تا دسترسی پیدا کنی به معبر واژه هایی که
نرسیده تلف شدند
من از دوشنبه دیگری عاشق وار
جمع می شوم دور بازارچه
وخیمه می زند دلم آنجا
تا چهارشنبه بر تابلوفرش بازار
نقش نگاهت را تفحص کنم
آهسته تر بیا
تا من پیراهن سبزم را بپوشم …
ودور شوم یک مقدار
از فضای سکوتی که
مرابه هفته بعد پرتاب کرد
دردهای مشترک ما
جادوی مهربانی شد
دل به دریا زدیم و
پای قصه ی هم نشستیم
اقیانوس وار
#علیرضا_ناظمی
نمایش دیدگاه ها