برای بستن ESC را فشار دهید

0 79
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

عذرخواهم چیزی ندارم بگویم جز قطعه پاره هایی شعر واندک آغوشی که سهم آوای بهارمهربانی توست رگهای گردنم را شاهد می آورم تا قدر دوست داشتنم را به توبگویند دراین زمانه‌ی درد که تو برای رهایی از چالش ها آستین‌غم به‌دهان داری چیزی‌ندارم جز چشمهایی…

0 71
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

روی‌پلک های من رؤیای نیمه شبی راه می‌رود بی آنکه بپرسد! چرا من بیدارم ؟ وغرقه در‌ یادِ که هستم از عرق شرمم نمی پرسد صدای پای او‌ را‌ هم که روی گونه هایم چون خزنده ای خرامان خرامان آشیانه می کند نمی‌شنود من مراقبم…

0 81
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

شتابزده دستی به نوشتن می برم لطفا کمی صبرکن دهان بازِ مرا حرفهای نزده‌ی تو بسته‌است گواه حرفم همین دیوانه گفتن‌های توست جدی باش! جهان جای بلوا نیست چشمهایت را بچرخان به این سوی آینده وازآن سوی دیروز ،بیا بیرون دنیا بی حوصله‌تر از آن…

0 102
4
علیرضا ناظمی
4 دقیقه مطالعه

این‌را به من بگو چگونه تو را تصور نکنم وقتی انگشتهایت موهایم را چنگ می زند و در بجبوحه ی فرضی مکالماتمان تو قشنگ جلویم ایستاده ای فارغ از هر تفکر عصر حجری وچقدر راحت تن به تن به جنگ با سرنوشت آمده ای تا…

0 108
4
علیرضا ناظمی
4 دقیقه مطالعه

مگر می شود برای تونَمُرد وقتی  درکمرکش جاده درکوهستان درخیابان درخانه و همه جا از دوست داشتن تو سخن به میان است رجز خوانی‌لاله‌های صحرایی برای توست وشاعران واژه پردازان چشمان تواند  دستان من تهی ست اما من هم با چشمانی پراز علاقه به سویت…

0 103
4
علیرضا ناظمی
4 دقیقه مطالعه

خیلی طولانی حرف نمی زنم وسعی می کنم وسط خاطره هایت مردی باشم  که بتوانی رویش حساب کنی دغدغه هایت را به گوشش بخوانی با چشمهایش ابری احساست رابه اشتراک بگذاری وآرامشت را از واژه های کلامش بدزدی گرچه هوای روزگار بارانی ست وسیل غمها…

1 107
6
علیرضا ناظمی
6 دقیقه مطالعه

حرفهایت نگرانم می‌کند چیزهایی‌هست‌که‌قابل‌گفتن‌نیست! توسهم‌من‌از زندگی هستی ونمی‌دانم‌چرا ‌همیشه درسکوتهایت ولوله‌هاست جایی‌که تو از رگ‌گردن به من نزدیکتری همین دقایق امروزی ست واین واپسین روزهای شعر که ما درآن زندگی می‌کنیم ای کاش می توانستم شعرهایم را به رنگ آبی دلخواه تو می کردم نقشی…

0 112
6
علیرضا ناظمی
6 دقیقه مطالعه

داشتنت احساس خوب شادی ست حالا که دستهایت را زیر سَرم دارم ودوست داشتنت خصوصی ترین تصمیم زندگی ست سالها مشروط زیسته ام برای اینکه بتوانم در حجم انبوه فاصله ها همدمی داشته باشم از جنس عشق شورشگر چون زمان آرام چون سکوت وسرشار از…

0 101
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به زبان مادری برایم حرف بزن شعربخوان ازیاکریم ها وصدای لبخندت را روانه کن سمت سلام چشمان من تو درتنهایی دلتنگ می شوی ومن درتنهایی برایت گریه می کنم کاشکی! این فاصله ها را می شد  با فرصتی برایر پرکرد فردا که… خورشید از شرق…

0 89
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

می باری درمن شبیه بارانهای بهمن تند ونرم ، تاابد من با چتری ازمهربیکران می ایستم به تماشا باران یعنی تو و من؛  چقدر قشنگ است  خیس شدن…   زیر نجوای مهربان شعر هایت وقتی سرود مهر می‌خوانند لبهایت ومن   بیشتر به تو فکر…