حال تو خوب است !؟ چشم هایت هوس باران دارد قلبت نوازش می خواهد دستهایت هو هوی یک نفس عمیق می خواهد ؟ گوشهایت هُرم یک واژه عاشقانه را می طلبد !؟ ومن ایستاده ام به تَقّلا تا اینهمه آرزو را یکجا برآورده کنم #علیرضا_ناظمی…
رها در باد یله در نازکای چمن ایستاده چون کوه در مسیر بادهای شرقی تا استوانه ی تن را به قدر همت سمت وسویی دیگر هدایتگر باشد فارغ از رنج زمانه و زمانه رنج #علیرضا_ناظمی 2
بگذار این زنجیرهای اسارتی را که جلوی دهان ِ باز تو را گرفته اند بیندازم پشت کوه تا به ثمر بنشیند بلوغ تا نتیجه بدهد عشق تا طلوع کند شعر وآفتابی شود درهر چشم اندازی حرف های تو حرف های تو حرف های تو وبوی…
در کمینگاه عاطفه وعشق چه بی تابند دیدگانم به هوای خیال دلکش دلبرانه ی تو هجوم سایه های وهم انگیز درد دمادم من است از هجرانی که تو را از من گرفت برگرد تا حسرتاین سطرهای سپید به یأس بدل نشود #علیرضا_ناظمی 2
لبخندهایت را دوست دارم این روزها تو با لبخندهایت زیباتری گاهی وقتها با یک شعر گاهی وقتها با یک کادو گاهی وقتها با یک دسته گل لبخندهایت چند برابر می شود همین کافی ست بودنت وقتی لبریز لبخندی… #علیرضا_ناظمی 2
درآی از آبستنی پنجره و به رخصت مرا بخوان دیرگاهی ست در شب های مهتابی سیاهی از چشمانم سر می رود در انتظاری که از شوق به دیدار تو دارم… #علیرضا_ناظمی 2
آرامشی لبریز از تو در سایه سار درختی و حس عمیق پاییزی مملو از شیرینی #علیرضا_ناظمی 2
قطار رفته بود من مانده بودم وآرزوهای محال ریل هایی سرد ویخی وایستگاهی متروکه حالا سالهاست چشم به راهم نه قطاری، نه خبری از تو و تنها دلیل آرامش من همین ایستگاهی ست که بوی تو را می دهد #علیرضا_ناظمی 2
در دامن گلدان روئیدی جوانه زدی دلیل حال خوب من شدی وحالا من با هربار دیدنت لبخند می زنم به چهره ی زیبایت به هستی به عطر ملیح تو به لحظه لحظه ی وجود تو در دامن گلدان #علیرضا_ناظمی 2
من هر صبح با خیال دلبرانه تو از خواب بیدار می شوم به گل های رازقی پشت پنجره نگاه می کنم برای آمدنت کوچه را آب پاشی می کنم به لباسم عطر دلخواهت را می زنم تو را در هوای کوچه نفس می کشم و…
