برای بستن ESC را فشار دهید

0 26
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

جایی حوالی قاب نفس های نفس گیر تو درحجم عمیق یک خاطر خواهی دلچسب دلم رهسپار می شود  به سوی خواستن تو تا مرز های بیکرانه عشق در خلوت اتاق ومن دلبسته ی حضورت با حواسی پرت مشایعت می کنم چشمهایت را و از دهانت…

0 26
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به وقت ساعت همدلی می نشینم درانتظار به تأمل تماشای چشمهایت وقتی ساعت   تندتر سپری می کند زمان را وتو از دورنمای خانه به آغوش دیدگانم پامی گذاری درملیح عصری دلفریب تا شمعدانی ها هم همسو با من نظاره گر قد قامت حضورت باشند…

0 30
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

وزش ملایم باد گیسوی تو حس لبخندی نمکین سنج گوشواره های طلایی ات بوی شمالی شب آوای فوتکای لبان قرمزت هنگام عبور از پل و ترسیم مجال هایی لبریز لبخند های همیشگی من طاقت اینهمه خوشبختی را یکجا ندارم… #علیرضا_ناظمی 1

0 20
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به قصد تماشا در ساحلی که تو را همیشه عصرها به یادم می آورد با دست هایی از مغاک تن جدا افتاده پشت می دهم به آن   نرده های سخت تا مرا وارهد یاد تو از رنج هایی سخت تر اینجا درست در پرتگاه…

0 19
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

لبخندهای تو افسون می کند آتش به دلم سالهاست شور می افکنی شعف می بخشی جان می ستانی ودر کارزار عشق همواره آدم را دلتنگ آن زیبایی هایت می کنی من سر فرودم وعاشقانه دوستت دارم  زبانم درکام نمی چرخد پناهنده می شوم به شعر…

0 12
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

خیلی مشتاق بودم به چاپ اولین کتابت وحالا در زمستانی سرد در ییلاقی ترین روز حسرت به دل درآغوش گرم شعرهایت روزم را سپری می کنم چایی اشتیاق می نوشم وپای آتش کلماتت گُر می گیرم … #علیرضا_ناظمی 2

0 13
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

در تنگنای روزگار در تنگنای حادثه دستی از آستین برآر به تکانش غباری از شانه ای لبخندهای تو حُسن ختام یک فاجعه است بگذار همین چند ثانیه ی ملیح آن گُر گرفته غنچه برقی باشد که در تن انار رعد می اندازد تا در سان…

0 8
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

هوای برفی نگاه تو شورش مدام این دلدادگی عمیق چکامه های بیشمار ذهن من تقلای شفاهی تو برای از …هرچه خوبی گفتن از …هرچه خوبی نوشتن وحالا شعرهای من  به یمن وجودت وآن نگاه برفی قشنگ همه با باوری سپید جان گرفته اند #علیرضا_ناظمی 2

0 10
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

سبد سبد گل ومن که تشنه دیدارت آسمان ریسمان می بافم برای لحظه لحظه های حضورت تو اما آرام قدم نهادی در دفتر شعرم بی دلواپسی وهنوز ناخدای سطرهای سپیدی که کاغدها را سیاه می کند ای یار آبی پوش دلارامم #علیرضا_ناظمی 2