من در رصد چشمان تو آیه آیه زیبایی می بینم جایی آنسوی نگاه آنسوی بیداری آنسوی عشق که واژه ها درد را زمزمه می کنند پرستو به لانه بر می گردد من به کوچه شما شعرهایت به دفترم واژه ها به دلتنگی دلتنگی به سینه…
نگاهی به افق های دور همراه با لبخند ملیحی امید باور که دل را قرص وامید را زنده می کند در دل شادمان تر از همیشه بی هیچ نگاهی به دغدغه های این روزهای در گذار دلخوش به آیه های مهر و مهرانه های انتظار…
بو می کشی تمام افسانه های عاشقانه را تمام مداومت های دوستانه را تمام مقاومت های شبانه را شبها را ، روزها را و هنوز ها را به راز این عمیق عاشقانه می اندیشی وبه ژرفای ابدی شاعرانه هایی که هر بعد از ظهر شعر…
دهاندره های فصل ها شروعی دوباره را رقم می زند پاییز برگ ریزان زمستان سرد وبرفی بهارانه های عشق ومحبت وتفصیل مهربانی در رستاخیزی سترگ که نامش زندگی ست #علیرضا_ناظمی 2
دل غمین نباش جایی همین نزدیکی پشت همین تیر چراغ حوالی آبادی خواهم آمد دستانت را خواهم گرفت برایت باران، طروات، بهار می آورم تا بهارانه های وجودت جوانه بزند ریشه بدواند و واژه های کلامت همگی شعر شوند #علیرضا_ناظمی 2
به ملاقات من بیا شبی در سکوت وملال از دلم بردار برای چشمهایم شور بیاور به دلم شرر ببار مرا بهاری کن و زنجیرهای این دوری درد دوری رنج دوری اسارت را پاره کن برایم خاطره بساز چراغ بیاور دستی بیفشان و مرا رها کن…
پنجره را باز بگذار من به هوای آن سوتر سخت محتاجم جایی حوالی تو جایی که صبا از تو دستهایت را پناه می آورد جایی که قاب پروانه می شود گُل ها واژه نگاه ها شمع لب ها لاله جایی که پاییز، بهار می شود…
دور تو طواف می کنم مثل یک زائر دور تو می گردم مثل پروانه دورادور تماشایت می کنم مثل یک شاعر عاشق پاییز هم از راه رسید من منتظر بهارم تا تو بیایی #علیرضا_ناظمی 2
دریا آن سوی اندوه چشمهای توست کمی دور تر از همین آخرین نفس هایم کنار بستر هواخواهی تو آن گوشه دنج که تنها من و تو از آن خبر داریم جایی فراتر از خیال مرغان دریایی در پهنه روشنایی های مدام که اندیشه مرا تا…
بهارانه ی سیمای تو تماشای قامت افراشته ات در غروبی دل انگیز همراه با رقص پرندگان حوالی عاشقانه های وجودت حادثه ای ست فراموش نشدنی به راستی چیست راز این عاشقانه ی هواخواهی؟ #علیرضا_ناظمی 2