برای بستن ESC را فشار دهید

0 9
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

لنز دوربین ها تمام شهر رارصد می کنند اتفاق تازه ای درراه است سارها حوالی مان پرسه می زنند شاید کنار خرابه ها جای خوبی برای قراری عاشقانه نیست بیا تا زودتر با کوله باری از کتاب وچمدانی اندیشه با وجدانی بیدار بلیط دردست ازاین…

0 13
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

من خیره می شوم به افق واز فرسنگها راه دور جاده ها را کوچه ها را یک به یک رصد می کنم مگر تو بیایی راستی…! این چه دلبیقراری غمناکی بود که تو بروی ودیگر نیایی دیگر حتی عینک هم در کار دیدن مددم نمی…

0 12
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

پس از باران مرا تنها میان جنگل رها کنید تا آب پاکی روی دست دنیا بریزم ومثل سابق سرمست از نسیم خوش مریمی ها دل به دریا بزنم و درساحل ، مهر را نفس بکشم آستین از دهان بردارم وفریادم را رها کنم در فراسوی…

0 10
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

هنوز سرگردانم لابلای این کتابها که به هر سو رو می کنم آیه های چشمان تو را بیادم می آورند من لبریزم از پرستش پرستش خالقی که تورا رفیق روزهای سخت من قرار داد تا شانه هایت تکیه گاهم وهمراهیت رسیدن به مراد ومطلوبم باشد…

0 10
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

زندگی سهم زیادی ست از پاورقی‌های بسیاری که تن داده اند به  درحاشیه بودن این اصل ماجراست بوق ممتد نگاه های رهگذران خاکریزهایی از فاصله ملاقات های نامفهوم چشمها جولان تک سرنشین خودروها وقتی اسباب دوستی فراهم و پرشده است شهر  از سکانس انعکاس های…

0 4
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

در نیلگون بیکرانه ی نگاهت غرقه می شوم با التماسی همیشگی وبغضی بلند که صیقل می دهد جان را انگشت به دهان پهلو به پهلوی ِ دهاندره های عصرهای جانسوزم وقتی پرسه می زنی در من و رشحه می افکنی درتن ومی بری بی‌اراده از…

0 6
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

نگاه متفکرانه تو به سمت افق ودغدغه های همیشه ات که ترا تا دوردست ها همراه خود می برد ومنی که آمده ام تا از شانه ات نمی آه برگیرم بس کن در دایره آلام حبس شدنت را بیا و رشته مهر درفکن گامی با…