رفیقم با عکس های تو از فاصله های دور وقتی دلتنگ، بادلهره به لنز دوربین لبخند می…
پنجره رؤیایی من
100 مقاله
دلهره های نبودنت را بغل می گیرم در خیال تکیده شب همراه با نوای باد به انتظار…
تظاهر کن که با خیال من درآمیخته ای وبگذار رد عطرت در موهایم بماند حتی به قیمت…
نگاه من از پنجره نسیم دلکش حضورت وبوی گل های نرگس که مست می کند تمام شامه…
کتابهایم راکه ورق می زنند عطر نام تو درهوا پراکنده می شود گویی بهاراست و فصل اردیبهشت…
بهارم را رد گام های تو جاودانگی بخشید زمانی که درفصل درنگ در هیاهوها هوهوی باد زمستانی…
تو آمدی بی آنکه بفهمی درمن کارزار شعر شکل گرفت دلتنگی لباسی نو پوشید ودستهایم لکنت گرفتند…
و خدا تنهایی را آفرید … تا عاشق دلتنگ باشد …! #علیرضا_ناظمی 1
در تنگنای حادثه ها برون جَسته از دل سنگ خارا وجودم تا تو را محکی دوباره بزند…
پنجره ای رو به نگاه شهر گلدانهایی با حالِ متعالی من لبخند تو و برکه ای لبریز…