قرار تازه ما درهوای ابری ومه آلوده ی پاییز بغضی که تا گلوی فرضیاتم آمده وراه بند…
پنجره رؤیایی من
101 مقاله
دلم آرامشی می خواهد از جنس تو من باشم وتو باشی دوتا چایی قند پهلو کنارم بنشینی…
پروانه وار جهیدن در هوای بیقرار انعکاس نفس های تو چه حظی دارد تب تند قرار اشتیاقی…
حوالی دی درسرمایی جانسوز قطاری از ابرها درگذرند بوی زمستان در کوچه پیچیده باران امّا! نمی بارد…
تا باز می کنم پنجره را می دود عطر پیراهنت درآغوشم #علیرضا_ناظمی 3
دستهایم را در پرتو نور دراز می کنم به سمت ابدیت بیکرانه ای که مکاشفه ی چشمهای…
تو که باشی همه چیز ممکن می شود اینجا کنار زاینده رود نفس کشیدن در هوای تو…
پیش از هوس دراندیشه ی زندگی با تو ام ودر هرحال تا برگ ریزان درختان کنار هم…
پیچیده عطر گیسویت در حوالی شعرهایم مدتهاست دارم به رؤیای نیمه شبهایی فکر می کنم که چشمانت…
هیچ کتابی نخواهد توانست عمق ریشه دواندن ما را حوالی عشق معنا کند نقطه سر خط شروع…