بی آغوش تو شبیهم به مزه ی دلمردگی بادکنکی خالی از هوا بادبادکی رقصان در دستهای…
خوان پنجم خورشید
27 مقاله
از نا اهلی روزگار دوری کن ودر بسیط گستره ی مهر،عشقت را جار بزن خوب نگاه کن…
تو رفته ای از کوچه دلم من هرغروب گریان لبخندهایم را شعر می کنم حرمان درد غریبی…
دهانم بوی واژه های حضورت را می دهد وبا نسیم آمدنت دکان غم ها تخته می شود…
جهیدن باد در آغوش تو غوغای دامن وشالت رقص دلبرانه انتظار چشم های بسته تو گل های…
ما خانه ای اجدادی داریم ونسلی هستیم روبه فراموشی رفته گرچه هنوز بوی دود چراغ موشی در…
شاید این نوشته پیک سروش مهربانی باشد از رهگذی که ذره ذره در کنار گذر مهربانی چتر…