پنجره ی بسته شب بوی گیسوی چکامه های تو ومن که با شاخه گلی به دست به…
رمز میان ما
56 مقاله
جایی حوالی قاب نفس های نفس گیر تو درحجم عمیق یک خاطر خواهی دلچسب دلم رهسپار می…
به وقت ساعت همدلی می نشینم درانتظار به تأمل تماشای چشمهایت وقتی ساعت تندتر سپری می…
به قصد تماشا در ساحلی که تو را همیشه عصرها به یادم می آورد با دست هایی…
از لطافت دستهای تو می توان ره به آسمان برد در خاک قدم می زنیم وعرصه محبت…
دروسعت بیکران این نیلگون باد پیما جایی میان سینه های لبریز آه و درد تو آن بی…
قوی باش شبیه ریشه های بامبو ونترس از بد حادثه که وجه اشتراک ما انسانها قدرتمند بودن…
به کافه های شهر سرمی زنم با سری پر از شعر ودرمن هنگامه برپا نمی کند طعم…
درچارسوی انتظار جایی حوالی پنجره نزديک پیچک های موافق کنار بامبوهای مشتاق که شبیه من هر روز…
بوی قهوه تو سرک می کشد در تمام وجودم و من چه لبریز می شوم از تو…