برای بستن ESC را فشار دهید

0 110
1
علیرضا ناظمی

اگر دربیداری به‌سراغم نیایی گله‌مند می‌شوم ازتو ازتو که سالهاست درحسرت دیدارت شبها وروزها را به سرشک دیده چشم‌ پالوده ام غمبار ودرخواب و رؤیا جواب سلام هایت رابلند‌بلند داده ام پس‌حالا به من بگو مگر می‌شود توباشی ومن خجالت ماه رابکشم تو باشی ومن…

0 79
3
علیرضا ناظمی

ممنونم از راه‌هایی‌که مرابه تو رساند وفصل هایی که آمدنت را مرتکب شد دلخوشم به جرعه شعری که پای مرا به نسیم نگاهت بازکرد وپای تورا به دامن واژه هایم آلود ما تازه به هوش آمدیم تودنبال گمشده‌ات گشتی ومن بدنبال رویاهای سال‌های دورم ودراین…

0 54
2
علیرضا ناظمی

چشمانت‌راچه بنامم! تاراجگر ! جادوگر ! بلوا! یا زیبای خفته! آهوی ختن ! وچقدر عمیقند نگاه های تو درمن گاهگاهی که دل به نازکای نگاهت پیوند می زنم و آرام درآن سبز! خاکستری! یا قهوه ای چشم ها! رها از هرچه تعلق غَرق در قُرق…

0 59
2
علیرضا ناظمی

روزی‌دوباره ماپرنده خواهیم شد ودرآسمان شهر آغوش خواهیم گشود روزی سه نوبت به بوسه سلام خواهیم داد وبی حسرت گناه ازجهان دست خواهیم شست در گیسوی شب دست خواهیم کشید باستاره ها مأنوس خواهیم بود به سیاره ها چشمک خواهیم زد وقسمت ما رقص بامهتاب…

0 28
1
علیرضا ناظمی

درچراغ‌خاموش شب  چه بی صدا به خواب می روند دستهای شاعرمان و ما تنی در خلسه‌ی رؤیا می‌شوییم درانتهای سپیده‌دمان وقتی با باد تبادل احساس دارند ستاره‌ها و بی صدا درگوش دشت می‌پیچد زمزمه‌های تاریکی وچشم شب پرمی‌شود از تلألو نور از کرامت‌مهتاب وقتی پایان‌…

0 62
1
علیرضا ناظمی

شب‌ها، پلک‌هایم  مثل کاغذِ کاهی ِخشکی  زیرِ انگشتانم صدا می‌کند  گوش‌هایم صدایِ آسانسور را از یک تا هفت در سکوتِ ساعت‌ها می‌شمارد  چشم‌هایم را می‌بندم:  پاهایم بی‌اختیار  ردِّ باد را تا تراس خانه‌ی شما دنبال می‌کند  تا انتهایِ تابش مهتاب  جایی که طعم ِنانِ تُستِ…