آب ،ماهی، ماهی آب چه سنخیتی ست میان این هردو باهم ماهی بدون آب زنده نیست وخیال آب بی حضور ماهی نقش خاطره ای نمی تواند زد درست مثل من وتو ،تو ومن که بی وجود یگدیگر شاهد مرگ عشقیم در رگ هایمان ……
قدم زدن درهوای مطلبوع کوچه ها مطیع درهوای زمستان درست جایی وسط درنگ های بیشمار واژه ها چقدر زیباست وقتی واقعا تنهایی وفریاد رسی نیست برایت جز آغوش شعر هایش #علیرضا_ناظمی 1
فاصله من میان من وتو به قدر همین قند ِ چایی است تو لبخند بزنی جهانم گُر بگیرد ودوشادوش شاعرانه حضورت نگاه هایی رد وبدل شود به قدر همین قند ِ چایی بدون حتی فاصله ای میان من وتو… #علیرضا_ناظمی 1
دورش می گردم چندان که مهربانی در دستهایش گل می دهد #علیرضا_ناظمی 2
چشم درراهم تا بازآمدنت را به شکوه بیکرانه ای آذین ببندم شهر غرق شعف شود وچشم های من از حظ وجودت آلاله بچینند حالا که وقت رویش گل های شمعدانی نزدیک است #علیرضا_ناظمی 2
من آغاز توام درمن دیگری وقتی درچکامه ها عقلانیت سرک می کشد وسایه های سیاه درروشنای سپیدشعرها پا می گذارند هولکی روی سطرها تو نسبتت را با من بگو واز حافظه تاریخ رد شو رد تاریکی رابزن بگذار دیگران حدس بزنند که پیشتر ازاین هم…
