برای بستن ESC را فشار دهید

0 97
5
علیرضا ناظمی

اگرتو‌ می خواستی باران هم‌می بارید شبیه الان که خواستی ومن عاشقت شدم شبیه قاشقی که خم شد شبیه مدادی که تعظیم کرد ورقی که بُر خورد اصلا توکیستی؟ که هرچه بخواهی می شود توبازتاب قانون هشتم کدام واقعه ای که‌من درحسرت تماشایت اینگونه دیوانه‌وار…

0 93
3
علیرضا ناظمی

عذرخواهم چیزی ندارم بگویم جز قطعه پاره هایی شعر واندک آغوشی که سهم آوای بهارمهربانی توست رگهای گردنم را شاهد می آورم تا قدر دوست داشتنم را به توبگویند دراین زمانه‌ی درد که تو برای رهایی از چالش ها آستین‌غم به‌دهان داری چیزی‌ندارم جز چشمهایی…

0 83
1
علیرضا ناظمی

روی‌پلک های من رؤیای نیمه شبی راه می‌رود بی آنکه بپرسد! چرا من بیدارم ؟ وغرقه در‌ یادِ که هستم از عرق شرمم نمی پرسد صدای پای او‌ را‌ هم که روی گونه هایم چون خزنده ای خرامان خرامان آشیانه می کند نمی‌شنود من مراقبم…

0 82
3
علیرضا ناظمی

شتابزده دستی به نوشتن می برم لطفا کمی صبرکن دهان بازِ مرا حرفهای نزده‌ی تو بسته‌است گواه حرفم همین دیوانه گفتن‌های توست جدی باش! جهان جای بلوا نیست چشمهایت را بچرخان به این سوی آینده وازآن سوی دیروز ،بیا بیرون دنیا بی حوصله‌تر از آن…

0 104
4
علیرضا ناظمی

این‌را به من بگو چگونه تو را تصور نکنم وقتی انگشتهایت موهایم را چنگ می زند و در بجبوحه ی فرضی مکالماتمان تو قشنگ جلویم ایستاده ای فارغ از هر تفکر عصر حجری وچقدر راحت تن به تن به جنگ با سرنوشت آمده ای تا…

0 109
4
علیرضا ناظمی

مگر می شود برای تونَمُرد وقتی  درکمرکش جاده درکوهستان درخیابان درخانه و همه جا از دوست داشتن تو سخن به میان است رجز خوانی‌لاله‌های صحرایی برای توست وشاعران واژه پردازان چشمان تواند  دستان من تهی ست اما من هم با چشمانی پراز علاقه به سویت…