برمی خیزم شبیه پرنده ای از شاخساران درخت تا در انزوای بی کسی خویش ثمره ای باشم برای عمر به تاراج رفته ام درخت، گیاه، آب، خورشید در رقابت بامن هوا را نفس می کشند بی آنکه بدانند تنها تویی که اکسیژن خالص تنفسی ومن…
پایی که مرا به کوچه می برد برشی از رفتن توست و قرص هایم نسخه ای ست که تو پیچیدی به رفتنت که فکر می کنم قلبم تاول می زند این چه التهابی بود که حتی شعرهایم تبخال زدند #علیرضا_ناظمی 1
سایه ی من کوتاه می شود کوتاه وکوتاه تر چندان که دستم به آغوش باور تو نمی رسد وجان می دهم جایی درتنهایی … #علیرضا_ناظمی 0
سرشارم از تو و دوست داشتنت به تو که فکر می کنم نامت می شود ترانه ای شور انگیز و برق لبخندی که برلبانم نقش می بندد چون کبوتری سفید غرق در آبی بیکران بیا و با نفسی جوانه زن بر ساقه های گیسوانم تا…
رفیقم با عکس های تو از فاصله های دور وقتی دلتنگ، بادلهره به لنز دوربین لبخند می زنی ومی دانی من دلم لک زده برای آن بلورین مهربانی هایت ممنونم از تو که در تند باد حادثه ها راه ِ درمان دلتنگی منی به تماشای…
بروی بروم برویم بمان تا با هم از این مهلکه درد چمدان به دست برویم جوری که انگار هیچ وقت نیامده بودیم… #علیرضا_ناظمی 1