برای بستن ESC را فشار دهید

3 94
1
علیرضا ناظمی

در تکثیرِ بغضِ هر شب سر به گریبانِ خویشم؛ دریا دریا… چشمهایت از خجالت، در ماه میلغزد! میخواهم تا ابد در چهره‌ات غرقه شوم: آینه‌ای از تلألؤهای بیقرارِ‌ وقت و در سایه‌ی امواجِ زمان تن بشویم لباسِ تنهایی را بگذار دستهای خیالم صورتِ تو را…

3 81
1
علیرضا ناظمی

تازیانه‌یِ نگاهت را باد می‌جوید از دهانِ شرم، زخمی بر شنهایِ زمان… و تلاشِ بیقرارم را در هر موج، به سنگ گره می‌زنی من در این تلاطم هنوز در تموزِ نیلیِ افق به اندازهِ‌یِ یک درختِ سوخته از تو دورم… مگر چند ابرِ آغوش، تا…

0 85
2
علیرضا ناظمی

ببین چگونه مرا بردی به سفری از جنسِ خیال… از روایتِ آشنای دستهایت وقتی باران پاشیدی بر خطِ خشت های خانه ی‌خاطره‌ ی ما … و سوسو می‌زد گل‌های رُزِ قرمز به خونِ عشق دلم را به تاراج می‌بری پشتِ نفس‌های بی‌قرارِ قدم‌هایت؛ و من…

3 118
1
علیرضا ناظمی

در خلوت ِ حسِ لمسِ نگاهت در آمیزشِ چشم‌ها دکلمه‌های دوست‌داشتنت لب‌بسته می‌گریند در سرودی برای رستاخیز و بانگی از سکوت برای اشاره‌های همیشگی بلوغ همنفسی ،مثل‌نسیمی در سحر و تکرارِ خواهش های‌دستانم در عطرِ جاری گیسویت تازه به تازه اگر بخواهی! خواهم گفت :…

6 108
2
علیرضا ناظمی

درد شاید، همین تکرارِ واژه‌ها باشد بر بستر سپیدِ سطرها آنگاه که همه پنجره‌ها در آغوشِ شرجیِ چشمانت هراسان می‌سوزند… درد شاید، شانه‌های زنی باشد زیر سایه‌ی پس‌لرزه‌های زندگی در چادرِ امداد، میان شعرهای آواره که باد‌ می‌برد… درد شاید   چهره‌ی پژمرده‌ی کودکی باشد…