برای بستن ESC را فشار دهید

0 39
1
علیرضا ناظمی

گفتگوی نسیم مهرت با چشمهای من شروع شد درروشنای باغهای‌شعر که‌دستهای‌مرا دستهایت‌گرفت شبی‌که نیلوفر دست درآغوش تاک می پیچید به قاب‌آشنایی وهرسخن نه عاشقانه ‌ای‌ تنها که وسعت دید پنجره بود‌ که در دل شب بوسه می‌زد به شانه‌های باد ودرحوالی‌خواب های من رقص‌بید مجنونی‌جولان…

0 81
1
علیرضا ناظمی

التماس چشم‌هایم  مشایعت دست‌هایت  و آمدنت بی‌واسطه  سی‌ام اردیبهشت…  آن‌گاه که: “خنکای عاطفه” در “سرشت محبت” گره خورد  پنجره‌ها روشنایی را پیشکشِ نگاهِ باد کردند  و باران  واژه‌های آشنایی را می‌شست  تو ” از بسترِ آرامش” آمده‌بودی  تا همنشینِ دلتنگی‌های تنهایی هایم باشی  شبی در…

0 47
1
علیرضا ناظمی

بلوغ عطشناک مهربانی تو نفسِ جادویی واژه هایت چشمهای تو که جلد آغوشم شد ودستهای تو که مرواریدهای غلطان مهر را در واژه هایی خرسند به نگاه مهربان عاشقی چون من پیوندی‌عمیق زد با چاشنی سلام وخورشید موهای تو که چنگ انداخت‌دردلم وقبیله‌ی شعرهای خُردپیکرم…

0 38
2
علیرضا ناظمی

راه سبزِ رسیدن به تو با سیزده‌ تابلوی شعر سپید با چشمان قشنگت که در مردمک آنها کهکشانی از ستاره‌های درخشان می‌چرخد درجان من  احساسی آفریده که واگویه‌ی آن هزار منظره سکوت می طلبد تا راز این عمیقِ دلبخواه فاش نشود چه کنم !؟ که…

0 42
1
علیرضا ناظمی

به پهنای چشم گریستم و درست راس ساعت بیست‌وچهار دستی در سایه‌ روشن مهتاب شانه‌ام را بوسید و حالا مدتهاست در سکوتِ تیک‌تاک ساعت  بی‌دغدغه تا تهِ استخوانهایم  در من فرو خفته عطش دلتنگی به میزبانی چشمانش در گرمای نفس‌هایی نزدیک که می‌گفت: دوستت دارم…

0 45
1
علیرضا ناظمی

در ازدحام کوچه جهان از چشمم ریخت ومن که مسافری بودم با دستهای خالی نازِ دخترانه‌ات، چون نسیمِ ناگهان آمد صدای خنده ات از پیچ کوچه ‌پیچید و‌ من بی هوا  دل بریدم دل دادم دل را آتش برد وحرارت عشق تو مجابم کرد به…