تو از پنجره می آیی من پرده ها راکنارمی زنم خدا می داند آشپزخانه بوی توراگرفته است حس تند ودلچسب سیر ومن که مشتاقم یک دل سیر تماشایت کنم #علیرضا_ناظمی 2
ایستاده ام به تماشا برش های خاکستری صدایت را در صفی طولانی از عقربه ی پلک های دوان دوانم درست حالا که ابرها دریغ می کنند سایه ی خود را از عابران کوچه های شهریور و پاییز جامه دران شکوه رستاخیز مهر توست از پنجره…
تصویر مات تو درآینه تولد دیگری ست از تو تا فاصله ها را به من نشان دهند تو می روی ومن هنوز هم غروبها دلم هوای تو را می کند #علیرضا_ناظمی 2
همراه نسیم جوی آمدی خرامان در بسامد واژه های دلنشین نامت را هجی کردم آب روانی بود روشنایی ولبخند حضورت چارقد به سر با ترنم مهری لبریز باران آمدی و رد گام هایت واژه واژه چکامه ی بلند عشق شد #علیرضا_ناظمی 1
فصلِ رقصِ پاییزیِ گیسوهایت در آبانگانِ خسروانیِ لبخندهایِ گل اناریِ تو و چشمک نگاه در فربهی واژه هایی انس گرفته با سوسوی پنجره پنجره فاصله در عمیقِ توقفِ قلبی در بُهتی شاعرانه قسم به عشق که تماشای تو در آن قاب دلبرانه حق آینه…
غمباری درد از گونه هایش سیل مدام آهم بود در مناظره ای که دلشوره وار چشمهایش برایم از آن ژرفای خیال سینه سوز پرستو گفت وحالا جاذبه آن سوسوی اندیشه وهمدلی بغض شعرآلوده ای شد پامال گر بال پروانه … #علیرضا_ناظمی 2