برای بستن ESC را فشار دهید

0 62
1
علیرضا ناظمی

چه می داند درد راز‌ ستاره‌ی‌ صبح را وقتی بالا می رود ازشقیقه‌ی سکوتش پلان نابرابری تصاویری مبهم چه می‌فهمد شب از تجسم عاشقانه های مدامِ مردی سربه شعرفرو برده وخفته درخیال آهوان خیالات چه می داند صبح از حس عمیق عبور نور از پشت…

0 45
2
علیرضا ناظمی

فرصت دیدار نداشتیم دست برپوست شب کشیدیم از هاله های نور گذشتیم وستاره ها را بغلی شعر میهمان کردیم قلبهامان پرازتپش واژه ها شلاق وار کوبیدند رحل اقامت را من تو را یافتم تو مرا پرشراره پرشوق واگرنبود این بیم های ناخوشایند از دوستت دارم‌های…

0 25
2
علیرضا ناظمی

خداشاهد است این ساختمان دیگر فقط یک ساختمان مسکونی نیست بزنگاه عشق است ومهتاب هرشب بوسه باران می کند پنجره های نازش را از پشت ابرهای خسیس من شاهد بارش شهابی ستاره ها به قامت خیال تو بودم ایستاده در بلندای سپیده غرقِ در تماشا…

0 36
2
علیرضا ناظمی

با من بگو:  چگونه‌ای وقتی پنجره‌های شهر، در دلِ شب،  بغضِ دلتنگی می‌گیرند،  و دهانِ تو پُر می‌شود  از سکوتِ واژه‌هایِ مضطرب و ناشنیده؟  با من بگو:  چگونه آشتی می‌کند عطرِ تنت،  با بویِ خاطره‌انگیزِ پیراهنِ راه‌راهِ من،  آنگاه که می‌رسد به راهرویِ خانه  در…

0 24
3
علیرضا ناظمی

شب آرام آرام بغل می گیرد تنهایی هایم را درست مثل عصرهای زمستانیِ دم غروب که کلاف خیالم ناگهان پاره می شود  به تلنگر صدایت تو از بزرگراه زندگی می آیی آرامشِ‌عمیقِ فاصله ها از جاده می‌رسد و رشته‌ی کلام مهربانی‌هایت به الفتی‌ فارغ از…

0 25
2
علیرضا ناظمی

توکیستی ؟ و تفسیر کدامین آیه ای بردستان فرشتگان ساکن زمین بگونامت‌ چیست؟ که دربلوای انتخاب ها مرا صدا زدی توکه مدام در خویش تکرار می‌کنی واژه های صریح احساس را درترجمان شرجی شعر واز دستان آفتاب گل رقص می چینی چیزی شبیه وهمِ غم‌اندودِ…