برای بستن ESC را فشار دهید

0 77
1
علیرضا ناظمی

بوی پیچک های پیچیده در هوای خانه ناز طناز زنانه ی تو درعصرهای دلگشای حیاط رقصِ خرامان گامهایت روی سنگفرش های مضطرب خانه نقش نفس های تو بر پرده های پنجره بوی دلکش تنهایی وسلام تو به کتاب وآینه های بشارت بامدادی تا شامگاهی ات…

0 49
2
علیرضا ناظمی

ابر را باورکردیم ودرذهن شیشه ای پنجره گل کاشتیم نخستین‌ترانه‌ها را باشوری دل‌انگیز به کالبد رابطه‌ آوردیم وکفشهایمان تامقصد همپای ما شد  با بوسه‌ای عاشق شدیم با باد اندیشه‌هایمان رابه اشتراک گذاشتیم وبادبادک‌هایمان پر گرفت نفسِ مان پنجره شد قلبهایمان زبان ایستادیم درتماشا واز کنارمان‌عبور…

0 111
1
علیرضا ناظمی

شب رابه سان پرنده ای درآغوش می کشم به رسم خوب‌انسانیت با بویی کودکانه وبوسه‌ای عمیق از حس ِباز ِپنجره وقتی درمن راه می‌رود ابر وشوق تماشای ماه می‌بلعدحوصله ی بی تاب چشمهایم را در حافظه‌ی طغیان مهتاب در دقايقی ‌که فرو می‌ریزند از پلکان‌تاریکی…

0 108
2
علیرضا ناظمی

ای چشمهای من  بارانی شو درهوای او وبگذار دربستریادش جوانه بزند عشق تبری از محبت بیاور تا ریشه کن کنم غم‌هایش را وبرای‌او  آرزو کنم که دهانش پر شود از شقایق ودر چشمهایش گل امید بروید لطافتِ نگاهش بارانی شود سرریز در حافظه‌ی طغیان آگاهی…

0 107
2
علیرضا ناظمی

مراببخش! باید به تو دل می بستم ! سال‌هاست تنهایی  مثل ساعت‌شنی یخ‌زده ای در گوشه‌ی اتاقم ایستاده بود  و زندگی  حتی یک قطره نور از پنجره‌های مُهر و موم‌ شده اش به روی شعرهایم نمی‌ریخت. وبا آمدنت ناگهان گُل انجماد آب شد و در…

0 93
1
علیرضا ناظمی

آرام آرام دوستم داشت به‌شدت بامن مهربان شد وحالا من روزها وشبها به اوفکر می کنم او به من به آینه ای که پیوندمان را درآن جشن گرفتیم ودوباره تکرار می شود قصه ی‌تپش قلب او روی نود وشش آه من چقدر خوشبختم ! وچگونه…